جمعه، فروردین ۲۵، ۱۳۸۵

اصلا به تو چه؟؟

من امروز خیلی عصبانیم ! اصلا نمیفهمم چرا در رابطه با هر مسئله ای باید جواب پس داد ؟
چرا ما انسانها همیشه و البته درمورد حساس ترین و مهمترین مسایل زندگی ؛ هدف رو قربانی وسیله میکنیم؟ مگر نه اینکه ادعا داریم ارچعیت ما به حیوانها همان عقل ماست ؟! پس چرا بخاطر اختلاف عقاید شخصی که حتی میتواند خصوصی ترین مسایل ذهنی هر کسی به حساب بیاید با یکدیگر دشمن میشیم؟ چرا بجای اینکه زندگیمان رو بر پایه عقاید بی اساس عده ای سودجو بنا کنیم انسانیت رو محور اصلی زندگیمان قرار نمیدیم ؟ مطمئنم که اگر ما آدمها بجای اینکه از ترس فکر کردن و یا اشتباه ، اختیارمان را به دست اینو آن بسپریم ؛ راه زندگیمان را با همان عقل و شرافت خودمان؛(هر چند هم که اندک! ) طی کنیم ، دنیایی بسیار بهتر را میتوانیم بسازیم .؛
-
برتراند راسل میگوید" مشکل این دنیای ما اینست که چاهلان مطمًنند و دانایان مردد .." داشتم فکر میکردم پس آن عده سوم کجایند؟ آنانی که دانایان مطمئنند؟! آنهایی که در کمال دانایی بر افکار جاهلاته بطوری مصرند که دانایان مردد را مردد تر و جاهلان را مصمم تر میکنند و صد البته هم از توبره میخورند و هم از آخور . به عقیده من مشکلات بشریت رو ایندسته از افراد رقم میزنند نه جاهلان.؛
گر چه به تعریفی شاید بتوان گفت ؛ اینگونه افراد؛ دانایان فـقـیـرند ! چرا که دارند آنچه را که جاهلان ندارند و ندارند وسیله حرکت در روند انسانی را..که اندکی شرافت است . و صد افسوس که ما جملگی زمام سرنوشت خود را بدست اینگونه افراد دهیم بیایید به خود آییم !؛
-
اوشو میگوید؛ "درختان نزد کشیش نمی روند ؛ آنان می رقصند و از خورشید لذت می برند !"؛

۱۸ نظر:

ناشناس گفت...

ارش عزيز

دسته ي سوم افرادي كه به زبان ساده يعني اونايي كه هم از توبره مي خورن هم از اخور...در جامعه ي كنوني ما سر به اسمان زده...به نظر من اين گونه افراد داراي تزلزل شخصيتي هستند...چون نه مي توانند زنگي زنگي باشند و نه رومي رومي...واي به روزي كه جاهلان بر مسند قدرت نشينند كه در طول تاريخ جز نكبت و بدبختي چيزي به ارمغان نياوردند...به هر حال روزگار عجيبي است كه هر كسي اين اجازه را گستاخانه به خودش مي دهد ك حتي در خصوصي ترين مسايل ديگران دخالت كند.

پاينده باشيد

ناشناس گفت...

با شما خيلي موافقم
اميد به روزي كه
ارزشهاي جاي خود را بگيرند
مرزهاي و مرزبندي ها مجدد واضح باشند
و كلمه مقدس آزادي جاي خود را عملا
در جامعه لباس عملي به خود بگيرد
موفق باشي

ناشناس گفت...

راست ميگي
حرفي نمونده كه بگم

ناشناس گفت...

چرا مرا نمی شنوی؟
آفتاب خواهد رفت
وسایه های کلامم
در شب خواهد آویخت
آن وقت تو با کدامین اطمینان
مانده های مرا از تاریکی دفترها جمع خواهی کرد؟؟؟

ناشناس گفت...

سلام
جوابتو تو وبلاگم ميدم
شاد باش

ناشناس گفت...

اوشو عالی گفته ها - بی خیال دسته سوم

ناشناس گفت...

من هنوز زنده ام
همین حوالی نزدیک باران نفس می کشم
و دلتنگیم را می نشانم بر چشمانم
شاید روزی دورباره ...
بازگشتم !
......شاید
سلام....دلم برات...حالت چطوره؟
تو که اصلان به اد ما نیستی.....
ولی من خیلی...
به یادتم.و دلگیر.

ناشناس گفت...

سلام دوست عزیز و آزاد
خوبی
من یه مدت نبودم و ....
خوشحال شدم بهم سر زدی
نوشته ات را هم خوندم
راستش نمی دونم چگونه میشود یک
مطلع غیر مردد شد در این جهان نسبی
و شک پرور ؟؟؟
آیا بی مطلق می توان یقین به چیزی برد... اگه برام بیشتر توضیح بدی ممنونت میشم دوست عزیز

موفق باشی آزاد عزیز

ناشناس گفت...

سلام. من هم به وبلاگ زیبای شما دوست عزیز لینک میدم و از آشنایی با شما خوشحالم.موفق باشی

ناشناس گفت...

دغدغه ذهنی هر کس به خودش مربوطه. هر انسانی در زندگی گوشه های مخوفی داره که هرگز نباید اونها رو بروز بده. یا شاید هم فقط به جاش باید بروز بده. در اسن صورت دیگه از این جور سو تفاهم ها پیش نمی آد.

ناشناس گفت...

سلان..............یه عالمه سلامه گرم از راهای دور کیهانی...........میفرستم برای تووووووو
میترسم.میترسم تمتم شوم و هیچ کس نفهمد حتی تو.

ناشناس گفت...

سلان..............یه عالمه سلامه گرم از راهای دور کیهانی...........میفرستم برای تووووووو
میترسم.میترسم تمتم شوم و هیچ کس نفهمد حتی تو.

ناشناس گفت...

در نبود تو...
من تمام شعرهایم را بدست خویش
در ترکهای زمین خشک و تب دار دل خود دفن کردم آه...
من همه امیدهای کوچکم را ..
بر درخت سیب خشک باغچه با اشک چسباندم..
و قناریهای شاد زیبا را
با صدای گریه هایم زندگی آموختم........
آری.. زندگی این نیست.........
بدرود.

ناشناس گفت...

از افکار برتراند راسل همیشه خوشم میومده .. عصبانی بودی رفع شده یا هنوز ادامه داره ؟ .. امیدورارم بهتر شده باشه .. آزاد باشی

ناشناس گفت...

salame garme mara azrahhaye dor pazira bash...
khobi?
tanbal khan
benvis
nekone amn virosi ke dahstam be to dadm.akeh manm khel ivaghte ke degge,,,,,,,,,,
montazretam/

ناشناس گفت...

می توان همچون عروسک های کوکی بود
با دو چشم شيشه ای دنيای خود را ديد

ناشناس گفت...

سلام دوست من. من بعضی از مطالب وبلاگت را خواندم و مخصوصا اشارات شما به اوشو بسیار جالب بود.چرا آپ نمی کنی و چرا به رفیقت سر نمی زنی؟

ناشناس گفت...

abede tavanche
bloger
roboode shodeh